مکس بیالیستاک، تهیه کننده موفق و خوش شانس، پس از کنار هم قرار دادن یکی دیگر از بازی های برادوی، با یک حسابدار ترسو لئو بلوم در یک طرح سریع ثروتمند سازی برای بدترین نمایش جهان همکاری می کند...

استوارت و اسنوبل برای نجات یکی از دوستان خود در سراسر شهر حرکت کردند.

"تیمون" میمون آفریقایی و "پومبا" گراز داستان اصلی "شیر شاه" را از دید خود تعریف می کنند...

ارنی و لارس، یک خانه ی قدیمی و یک کارخانه ی ریسمان بافی را به ارث می برند. دو برادر تصمیم می گیرند در خانه ی قدیمی زندگی کنند و ناگهان متوجه می شوند معمار خانه، آرشیتکت سرشناسی بوده و آن دو صاحب ثروت بزرگی شده اند. آنان تصمیم می گیرند خانه را از طریق حراج بفروشند؛ اما پیش از فروش باید از شر موشی که در دیوارهای آن زندگی می کند، خلاص شوند.

شیر جوانی بنام «سیمبا» که فکر می کند باعث مرگ پدرش شده، خود را گناهکار می داند و از هویتش بعنوان پادشاه آینده فرار می کند.

هنگامی که یک قتل وحشتناک لس آنجلس را در سال 1938 شوکه می کند، کارآگاه تیاگو وگا و شریک زندگی اش لوئیس میچنر درگیر یک داستان می شوند که تاریخ پر دردسر شهر را منعکس می کند.

«فرانکی» (فایفر) پیشخدمت «آپولو»، رستورانی در مرکز شهر نیویورک است که زندگی تنهایش بین محل کار و آپارتمان کوچکش محدود می شود. «جانی» (پاچینو) نیز کلاهبرداری است که پس از هجده ماه حبس به نیویورک می آید. و «نیک»، مالک مهربان «آپولو» او را به عنوان آشپز استخدام می کند. پس از چندی میان «فرانکی» و «جانی» رابطه ای دوستانه ایجاد می شود...

سه غریبه که در مورد جنایت واقعی وسواس مشترک دارند، ناگهان خود را گرفتار یکی می‌بینند. سه غریبه (استیو مارتین، مارتین شورت و سلنا گومز) را دنبال می‌کند که در مورد جنایت واقعی وسواس مشترک دارند و ناگهان خود را در یکی از آنها غرق می‌کنند.

خانواده لیتل یک موش به نام استوارت را قبول می کنند، اما گربه خانواده می خواهد از شر او خلاص شود.

«بو می ترسد»داستان مردی پارانوئید را روایت میکند، که برای شرکت در مراسم ختم مادرش، سفری حماسی در راه بازگشت به خانه اش آغاز میکند، در حین این سفر اون با بزرگترین ترس های خود روبرو می شود...

سیمبا و نالا صاحب یک دختر بنام کیارا شدند. تیمون و پومبا به عنوان مراقب این بچه انتخاب شدند اما کیارا از دست آنها به راحتی فرار می کند و به سرزمین های ممنوعه پا می گذارد. او در آن سرزمین با بچه شیری به نام کوو آشنا شده و با یکدیگر دوست می شوند. اما او و والدینش نمی دانند که کوو پسر زایرا است. او قصد دارد کوو را با سرنگونی سیمبا به پادشاه تبدیل کند...

داستان فردی به نام سیدنی هال که در زندگی‌اش خیلی زود به موفقیت و اتفاق غیرمنتظره‌ای می‌رسد، اما با گذشت زمان دیگر ردی از آنها باقی نمی‌ماند.

«داستان جنایی آمریکایی» یک مجموعه تلویزیونی جنایی بر اساس اتفاقات واقعی است که ای حول تاریخچه بعضی از مشهورترین جنایتکاران روایت میشود.

این فیلم درباره شاهزاده خانمی به نام «سفید برفی» است که اکنون در تبعید به سر می برد. اما سفید برفی زنی نیست که هرکس بتواند حقو حقوقش را پایمان کند! او حالا به سرزمینش بازگشته تا حکومتش را باز پس بگیرد و این کار را به همراه «هفت کوتوله» انجام خواهد داد...

میامی. زوج «آرماند» (ویلیامز) و «آلبرت» (لین) با هم زندگی می کنند. «آرماند» سرپرستی یک کلوب شبانه را به عهده دارد که «آلبرت» در آن برنامه اجرا می کند. تا آن که «وال» (فوترمن)، پسر بیست ساله ی «آرماند» سر می رسد و خبر نامزدی اش را «باربارا» (فلوکهارت) دختر «سناتور کوین کیلی» (هاکمن) را به پدر می دهد. «وال» می خواهد پدر و مادر همسر آینده اش را به مهمانی شام دعوت کند و از «آرماند» می خواهد که طبیعی رفتار کند...